تعزیه
هواداران علی صافی
آیت الله علی صافی گلپایگانی مجتهد و مرجع تقلید
مقدمه:تعزیه در لغت به معنی سوگواری تعزیت بر پای داشتن یادبود عزیزان از دست رفته، تسلیت، امر کردن به صبر و پرسیدن از خویشان مرده است، ولی در اصطلاح به گونهای نمایش مذهبی منظوم گفته میشود که در آن عدهای اهل ذوق و کار آشنا در مناسبتهای مذهبی و به صورت غالب، در جریان سوگواریهای ماه محرم برای باشکوهتر نشان دادن آن مراسم و یا اولیای خدا به روز رستخیز، تشفی خاطر. بازیافت تندرستی و یا برای نشان دادن ارادت و اخلاصی فزون از اندازه به اولیا به ویژه اهل بیت پیامبر(ص) با رعایت آداب و رسوم و تمهیدهایی خاص و نیز بهرهگیری از ابزارها و نواها و گاه نقوش زندة برخی از موضوعات مذهبی و تاریخی مربوط به اهل بیت به ویژه واقعة کربلا – را پیش چشم بینندگان باز آفرینند.»
بی تردید تعزیه نمایش مذهبی و ملی ایرانیان است و شیعیان ایران با عشق به ائمة اطهار(ع) رویکردی درخور به این آیین تاریخی داشتهاند. اگر چه در مورد تاریخ و ویژگیهای تعزیه در ایران کتابهای ارزشمندی به چاپ رسیده است اما، تاکنون تاریخ پیدایش تعزیه به صورت دقیق مشخص نبوده است. صادق همایونی نویسنده و پژوهشگر صاحب نام که پیش از این کتابهای با ارزشی از جمله «تعزیه در ایران» و «تعزیه و تعزیه خوانی» از او منتشر شده است، در این کتاب با کاوشی درخور توجه کوشیده است که با استناد به مدارک و اسناد گوناگون تاریخی، شیراز دوران زندیه را به عنوان خاستگاه تعزیه معرفی کند.
در مورد تعزیهها و اینکه چگونه، کی، کجا و در چه زمانی پدید آمدهاند گفتگوهای زیادی شده ولی تاکنون مسلم نشده است که کدام یک از اظهار نظرها و احتمالات قریب به یقیینی که در این زمینه مطرح است بر سایرین مرحج است. به طور کلی سه نظریه در این باره وجود دارد. نظریهای پدیدآمدن تعزیه را مربوط به دوران صفویه میداند. نظریه دیگری آن را محدود به دوران زندیه میشمارد و نظر سومی، این پدیدة شگرف مذهبی، ملی، هنری را به دوران قاجاریه منسوب میدارد.
ناگفته نماند که مراد و مقصود از تعزیه در این گفتار معنی و مفهوم مطلق نمایشی آن است و بس نه مفهومی که در لغت از آن استنباط میشود که عزاداری را به صور مختلف شامل است. در واقع آن امری مورد نظر ماست که در آن عناصر شعر حماسی و غنایی، حرکت، گفتگو و موسیقی – که پیوسته در کنار آن بوده – موجبات تأثیر نمایشی آن را با در آمیختن به هم فراهم کردهاند و به زبان دیگر آن زمانی که عزاداری از صورت اولیة در عین حال پر شکوه خود، یعنی گریه و زاری، سینه زنی، مرثیه خوانی و نوحه سرایی، شبیه گردانی و شبیه سازی خارج شده و جلوه خاص و زیبای نمایشی به خود گرفته.
تعزیه زمانی قادر است مفهوم خود را القا کند که شبیه با پوشیدن لباس و مجهز شدن به ابزار کارزار در صحنه حضور یابد و با طرف به گفتگو بپردازد و حرکت و جنبش ناشی از اصل ماجرا را به ببیننده القا کند. و عناصر مشکله تراژدی ارسطوئی را که عبارت از «تقلید عملی است جدی و پرشکوه که هم دارای آرایش است و هم در نوع خود کامل و از صورت بیان شفاهی و شرح ماجرا فراتر رفته و دربرگیرنده گفتگوها و حوادثی باشد که عواطف بیننده را برانگیزد و در او ایجاد رقت و وحشت کند و در نهایت تزکیه او را سبب گردد»، با خود و در خود و جوهرة ذات خویش داشته باشد.
البته مسلم است که در گامهای نخستین آن توانایی و قدرت تام و تمام را ندارد.
در بارة ارزش آنها «این قدر میتوان گفت که سادگی و بی تکلفی مهمترین مزیت آنها است» و در عین حال در آنها «سوزی و دردی بیاندازه هست که در کسانی که حس دینی قوی دارند تأثیر تمام دارد و این در حالی است که در همه درامهای مذهبی اقوام جهان هست…» و طی طریق آن ازمنهای دراز را طلب کرده تا به مرز تجلیل خام و سادة نمایشی رسیده است و در حقیقت «…عزاداری، روضه خوانی، سینه زنی، شبیه گردانی و مرثیه سرایی و ترکیب و تلفیق آنها با ابزار فلزی و پارچهای و گیاهی و نواهای موسیقی و نیز بهرهوری از ذوق جاری و جمعی توده واقعی مردم در شکوفایی و گسترش خود سود جسته»
«ذوق دسته جمعی همان است که در مراسم سینهزنی و عزاداری به ویژه در دهة نخست ماه محرم به صورت تزیین علم و کتل و بستن حجله قاسم و نخل و چلچراغ و استفاده از حیواناتی چون شیر و شتر و اسب و یا پوست شیر نمودار شده و با گذشت زمان طبعاً پدیدههای نو را در خود جذب میکند.»
«البته این ذوق زادة روح شاعرانه و تخیل صادقهای است که در میان همة ملل به ویژه ایرانیان وجود دارد. این نبوغ و ذوق متعالی گاه فردی است، نظیر تجلی آنها در شعر، نقاشی، کاشیکاری، معماری، موسیقی و گاه جمعی است نظیر همکاریهای اجتماعی و صمیمانه و صادقانه مردم عادی در مراسم سنتی اعم از مذهبی و ملی.» «.. نبوغ و ذوق جمعی و فردی تفاوتی دیگر نیز با هم دارند و آن این است که نبوغ فردی اوج شکوفایی فرهنگی را دربردارد که بعد از رشد و تکامل و عبور از ذهنیت عاطفی و بهرهوری از خلاقیت و استعداد بروز میکند و فقط در یک شخص با خصائص ویژه از حیث قوای ذهنی و فکری و احساس بروز میکند» و بار غنی فرهنگ گذشته و معاصر را نیز با خود دارد و«… بعد از مرگ و ای بسا در زمان حیات شخص به پایان میرسد، مثل اوج غزل و تجلی تابناک و سرمدی آن در شعر انسانی به نام «شمس الدین محمد حافظ». ولی ذوق و نبوغ جمعی هر چه هست پایا است و از نسلی به نسل دیگر میرسد و هر نسلی با تابعیت از شرایط حاکم بر زمان خود در تکامل و حفظ آنچه را که خلاقیتهای جمعی و گروهی به وجود آورده و بی آنکه بخواهد و یا نخواهد و بداند و یا نداند میکوشد…» و «… البته اگر تجلی این پدیدهها با مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، مذهبی، ملی و یا نظامی روبرو نشود زوال ناپذیر و مستمر است هرچند از اوج فرهنگی و خلاقیتهای وصف ناپذیر هنرمدان بزرگ طبیعتاً بهرهوری نیست.»
باری کوشش بر این است که در این گفتار نظریات گوناگون مطروحه در باره تعزیه را مورد بررسی قرار دهیم تا از میان ابهامات و احتمالات تا حدودی واقعیت امر آشکار شود.
دوران صفویه
اینکه گفته شده است تعزیه در دوران صفویه (1501م=907هـ.ق 880 هـ.ش) تا (1722 م= 1125هـ.ق. = 1101 هـ.ش) به وجود آمده است با هیچ دلیل و مدرکی همراه نیست. نوشتههای جهانگردان در این دوره صرفاً دلالت بر مشاهدات عینی آنان از عزاداری دسته جمعی، و حرکات دسته جمعی، سینه زنی، قمه زنی، زنجیرزنی، سنگ زنی، نوحه خوانی، مرثیه سرائی و احیاناً شبیه سازی و شبیه گردانی دارد و بس. احیاناً از حرکات گروهی و پوشیدن لباسهای سبز و قرمز و سوارشدن بر اسب یا شتر یا کجاوه و حرکت دادن علم و کتل سخن نیز به میان آوردهاند و تهاجمات دو گروه مخاصم به یکدیگر. البته گاه به اشتباه هر گونه عزاداری را تعزیه خوانی عنوان کردهاند که به یک تعبیر درست هم هست ولی نوشتههای آنان، با تعبیر و تفسیری که ما از تعزیه داریم و این مفاهیمی که هنر نمایشی آنها را داراست تطبیق نمیکند و هیچ گونه نسخه خطی هم که تاریخ آن زمان را با خود داشته باشد در هیچ کجا تاکنون به دست نیامده و مشاهده نشده که حداقل معیار و ملاک کار و استدلال در این بحث باشد. شادروان دکتر محمد جعفر محجوب مینویسد: «برای اثبات این که تعزیه در دوره صفوی وجود داشته هیچ مدرک داریم.» این اظهار نظر از آن حیث جالب و حائز اهمیت است که ایشان قبلاً عقیده داشتند تعزیه احتمالاً در دورة صفوی پدید آمده است و در همین مقاله یادآور شدهاند که «با اینکه هیچ گاه در طول این سالهای گذشته از تحقیق باز نایستادهام نه قادر به کشف رد واضحی از تعزیه یا متنهای متعلق به آن دوره شدهام و نه چیزی از آن شنیدهام.» پرویز ممنون با استناد به سفرنامههای «سالامون» انگلیسی و «وان کوگ» هلندی که در سالهای 1734 تا 1736 م. مقارن 1147 هـ.ق. تا 1149 و 1113 هـ.ش. تا 1115 به ایران آمدهاند و آن ایام منطبق با سه سال آخر حکومت صفویه است معتقدند که آنچه نامبردگان بر مبنای مشاهدات خود نوشتهاند دلالت بر وجود تعزیه در آن زمان دارد. و حال آنکه گزارشهای مزبور تنها میتوانند دلالت بر شبیهسازی یا شبیهگردانی کنند. نه شبیه خوانی یا تعزیه خوانی و تشخیص تفاوت این دو برای یک سیاح خارجی آسان نیست و اگر نام از تعزیه بودهآند مرادشان صرفاً مراسیم بوده که جنبه سوگواری داشته است و به علاوه آنچه را هم که نامبردگان نوشتهاند حکایت از انجام مراسم سوگواری روی عرابه دارد و مشاهداتشان فاقد عنصر نمایشی مورد نظر ما را از حیث گفتگو و حرکت و انتقال حرکت به ذهن و خاطر تماشاگر است. و به علت فقدان دیالوگ به نحو حماسی شبیهگردانی هرگز نمیتواند تعزیه تلقی شود. ایشان یکی دیگر از دلائل وجود تعزیه در آن زمان را، وجود تعزیه در دورة زندیه میدانند و معتقدند که دورة شاه سلطان حسین بهترین دوره برای رشد و ایجاد تعزیه بوده است و حال آنکه در دوران شاه سلطان حسین آن قدر مصائب و گرفتاریها و شورشها و قحطیها در داخل کشور زیاد بود که مجال تجلیل اینگونه پدیدهها که نیاز به محیط مساعد و حمایت حکومت دارد وجود نداشته. از آن گذشته بیان مخالفتی هم از آن زمان از ناحیه روحانیون بلند مرتبه زمان وجود ندارد و حال آنکه در دورة قاجاریه مخالفتها گاه علناً و آشکارا بوده. استدلال دیگر آقای ممنون این است که چگونه تعزیه فقط در دوره زندیه توانسته شکل نمایشی به خود بگیرد و اصولاً در دورة مذور برای رشد و گسترش تعزیه مدت کافی نبوده است که باید گفت عزاداری وجود داشته ولی شرایط حاکم بر زمان در دوره کریمخان زند به خوبی میتوانسته موجب بروز و شکفتن آن باشد و ایراد دیگری که دارند این است که تعزیه حضرت قاسم را به عنوان یک تعزیه کامل نمیشناسند و عقیده دارند باید تعزیههای اساسی به وجود آمده باشد تا این تعزیه که در دورة زندیه وجود داشته بتواند ایجاد شود، اتفاقاً قضیه بر عکس است. تعزیه حضرت قاسم به خاطر قدرت و غنای تراژیک آن و انسی و الفت حوادث عاطفی آن با مردم و ساده بودن ماجرا در عین غمانگیزی باید زودتر ایجاد شده باشد چنانکه شده است و اولین سیاحانی که تعزیه را به صورت نمایشی دیدهاند بیشتر از مشاهدة این تعزیه یاد کرده و گزارش دادهاند و حال آنکه از سایر تعزیههای غنی و اصلی بعدها بالاخص در دورة قاجاریه نام برده شده است.
«سفرنامه فدت آفاناس یویچ کاتف» که در سالهای 24 و 1623 میلادی (مقارن 1033 و 1036 هـ.ق. و 1002 و 1003 هـ.ش.) یعنی دورة شاه عباس نوشته شده فقط گزارشی از سوگواری را دربردارد:
«روزهای عزا از اول ماه قمری (محرم) شروع میشود و تا دهم ادامه مییابد. مردان همراه با نوجوانان پای برهنه و لخت در حالی که شلواری به پا دارند و بدن خود را چون قیر سیاه کردهاند در کوچه و بازار و میدانها به راه میافتند و در دستهای خود سنگی را نگه میدارند و به یکدیگر میزنند و مدام فریاد میزنند (حسین، حسین) تابوتهای مخملدار در جلوی شترهایی که روی آنها بچههای لخت را طوری نشاندهاند که صورتشان به دم شتر است حمل میکنند و بچهها فریاد میزنند «حسین حسین» پیشاپیش تابوتها چوبهای بزرگی را حمل میکنند و نیز به همراه اسبان آنها دو طفل لخت که بدن و سر و صورت خود به خون آلودهاند سوار بر اسب در حرکتند. روی اسب دیگری مرد لختی که خود را به پوست گوسفند خاکستری پیچانده است به طوریکه پشمهای گوسفند به بدن اتو تماس دارد و قسمت بی پشم به بیرون است به آرامی با اسب حرکت میکند و نیز دراز گوشی که از پوست حیوان ساخته و از کاه انباشته از پهلو نگه داشتهاند تا نیفتد با کلاه منگوله دار و با تیر و کمانی از چوب باریکی آویزان، در جلوی این تابوتها میکشند و همه به آن ناسزا میگویند و آب دهان میاندازند. این عمل در میدانی که همه زن و مرد و بچه بدان جمع شدهاند صورت میگیرد. زنان نالهها و شیونها سرمیدهند و مردان و کودکان سرهای خود را میشکافند و خونآلود حرکت میکنند و نیز پوست دستها و سینههای خود را با تیغ میبرند و خون را به سروصورت و دستهای خود میمالند و در عاقبت آن حیوانی ساختگی را با نفت و کاهی که دارند به خارج از شهر و به صحرائی میبرند نفت به روی آن میریزند و با کاه آتش میزنند و به خود با زنجیری میکوبند. بدین ترتیب آنها به خاطر امام حسین(ع) و اصحاب او به دست ملعونهایی به شهادت رسیدهاند عزاداری میکنند. گویا منظور از بچههای خونین همان کودکان بیگناه اوست که شهید شدهاند و حیوان انباشته از کاه نیز نشانه آن کس است که او را به قتل رسانده است.»
البته به روایتی «… دیلمین که پادشاهان ایرانی و شیعی مذهب بودند مظالم خلفا و داستان جانگداز کربلا را به صورت شبیه مجسم میساختند اما این نمایشها صامت بود و افراد با نمایش مناسب سوار و پیاده خودنمائیی میکردند.»
توماس هربرت Thomas Herbert که در سالهای 1626 و 1627 میلادی (1035 و 1036هـ.ق و 1004 و 1005 هـ.ش.) در دورة شاه عباس به ایران آمده و ژان باتیست تاورنیه Jean Baptist Tavernier که در میان سالهای 1632 و 1638م (1042 تا 1048 هـ.ق 101م تا 1017 هـ.ش.) سفرهای متعددی به شرق کرده و در زمان سه تن از پادشاهان صفوی شاه صفی، شاه عباس دوم و شاه سلیمان به ایران آمدهاند هر چند از شبیه سازی و شبیه گردانی در مراسم عاشورا سخن راندهاند ولی هیچکدام از تعزیه نامی نبردهاند. ئولیاریوس Olearious که در سال 1637 م (1047هـ.ق. 1016هـ.ش.) مراسم عزاداری را در اردبیل دیده و ژان شاردن jean chardin که در فاصله سالهای 1664 تا 1667 م (1075 و 1078 هـ.ق. 1043 و 1046 هـ.ش.) به ایران آمده و دقیقترین و جامعترین گزارشها را از مشاهدات خود با وسواسی حیرت انگیز نوشته و سانسون Sanson که در سال 1683 م(1095 هـ.ق. 1062هـ.ش) در زمان شاه سلیمان صفوی به ایران آمده و اتفاقاً خود از مبلغین مسیحیت بوده هیچ یک در کتاب خود ذکری از تعزیه خوانی نکردهاند. جملی کارییر Gemellicarier نیز که در سال 1664م (1075هـ.ق 1043 هـ.ش) در روزگار شاه سلیمان در ایران بوده است در حالیکه به مراسمی دیگر اشاره کرده از شبیه خوانی چیزی ننوشته است.
سالامون Salamon انگلیس و وان گوک هلندی Van goch که قبلاً به نام آنان اشاره شد فقط از شبیهگردانی روی عرایه ذکری به میان آوردهاند و نیز سایر مراسم مربوط به عاشورا.
با این اوصاف چگونه و با چه تعبیری میتوان تعزیه را پدیدهای از روزگار صفویه دانست؟!
آقای مرتضی هنری که خود از طرفداران این عقیدهاند که تعزیه در دورة صفویه ایجاد شده در مقدمه کتاب «تعزیه درخور» نوشتهاند: «بنابر گفته آگاهان محلی خوریها 54 مجلس تعزیه را که از زمان صفویه به یادگار مانده بوده است به دست آوردند و 6 تعزیه دیگر بر آن افزودند و از اول محرم تا آخر ماه صفر هر روز یک مجلس از این شصت تعزیه را برپا میداشتند. در این مقوله نباید تأثیر ابوالحسن یغما شاعر گرانقدر و بزرگ خور (تولد 1196هـ.ق. وفات 1276) را نادیده گرفت چه آن مرد بزرگ و فرزندان گرانمایهاش اسماعیل هنر و احمد صفایی و ابراهیم دستان (یغمای دوم) و دیگر شاعران خور مانند تاراج، کیوان، فرهنگ و دیگران صدها نوحه و مرثیه در رثاء خاندان نبوت و به ویژه در بیان فاجعه کربلا سرودهاند که هم اکنون نیز با آهنگهای محلی خوانده میشود و از حیث مضمون و مفهوم در زبان شعر اهمیت بسیار در ادبیات مذهبی ایران دارد…»
و نیز در همان جا آمده است که «حدود چهل و سه سال پیش که بین دو برادر (مقصود نویسنده فرزندان یغما است) اختلاف افتاد و کار این اختلاف به شبیه خوانی شبهای محرم کشیده شد در یکی از شبهای دهة محرم یکی از برادران که نسخهها و جنگهای تعزیه در اختیار او بود همه را در حسینیه در آتش ریخت و سوزانید و بدین ترتیب آن گنجینة عظیم که همه به دست خوشنویسان و سرودة شاعران گرانمایه خود بود یکسره از میان رفت و تناه به پنج تعزیه که پیش چشم است به اضافه فتح خیبر (بلغوزو) که رونویسهایشان در دست دیگران بود بر جای ماند».
این ادعا در مورد وجود پنجاه و شش تعزیه از زمان صفویه به چند دلیل نمیتواند دست باشد یکی اینکه هیچ کدام از سیاحان نامی از تعزیه در دورة صفویه نبردهاند و هیچ کدام کسی را به عنوان تعزیه خوان معرفی نکردهاند و هیچ تذکرهای نامی از شاعری تعزیه گو نبوده است. دیگر این که اگر تاریخ تولد و فوت یغما درست باشد که قطعاً درست است، او بعد از فوت کریم خان زند که در سال 1913 هـ.ق. (1799م و 1144 هـ.ش.) بوده است متولد شده است. بنابراین اگر تعزیهای هم سروده باشد مربوط به اوایل دوره قاجاریه است که این خود عدم وجود تعزیه را در دورةصفویه تأیید میکند از آن گذشته اولاً چه مدرکی در دست است که ادعای وجود 54 تعزیه درست باشد؟ ثانیاً از کجا معلوم است که تعزیههای سوخت شده همانها بوده؟! زیرا اگر چنین بود باید پنج تعزیه باقیمانده به نحوی از انجام ثابت شود که مربوط به دورة صفویه است که دلیل بر این مدعا وجود ندارد. البته سرودن نوحه و مرثیه به وسیله فرزندان یغما دلیل وجود تعزیه نمیتواند باشد. نکته دیگر این که وجود شصت تعزیه و اجرای آن در مدت 60 روز آن هم در آن زمان که هنوز تعزیه اصل و اساسی نداشته و مدرکی آن را تأیید نمیکند بعید به نظر میرسد! بالاخص که کاملترین مجموعة تعزیهای که در دوره فتحعلی شاه وجود داشته «مجموعة خوچکو» است که در بارة آن سخن خواهیم گفت. از همه گذشته چگونه است که از شصت تعزیه نام حداقل پنجاهتای آنها به یاد کسی در خور نمانده است و در کتاب مذکور فقط از 38 تعزیه نام برده شده؟! و این که در همانجا آمده است که «اسماعیل هنر فرزند ارشد یغما شبیه فرنگی را ساخت که در آن تعزیه یزید در مجلس عام به لب و زبان حضرت حسین(ع) چوب میزد و نماینده یا کنسول دولت روم که عیسوی بود و در آن مجلس حضور داشت پس از شنیدن آیات «سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون» «از دو لب سربریده امام حسین علیهالسلام به اسلام گروید و یزید را ملامت گرد» که اولاً در مورد سرایندگان تعزیهها و نام و ناشن هر یک سخن بسیار است که جای گفتگوی آن، در این مقال نیست. ثانیاً به فرض که درست باشد با توجه به ترایخ وفات یغما و سن این فرزند، سرودن آن به دوران قاجاریه میرسد و این امر هم نمیتواند چیزی را از نظر وجود 54 تعزیه ادعایی به اثبات برساند، بخصوص که بعد از صفویه و به ویژه در دورة افشاریه کار عزاداری و مراسم سینهزینی به افول گرائیده زیرا حکومت افشاریه علناً مخالفت خود را با برگزاری آن عنوان کرده بود چه این واقعیتی است که «با پشتیبانی قشرهای مرفه و حاکم جامعه است که شبیه خوانی به صورت یک سنت کاملاً نمایشی درآمده است زیرا برای پیشرفت یک هنر نمایشی امکانات اجرایی مانند فضای مناسب برای اجرای نمایش، مسائل نمایشی، استقبال عمومی و غیره لازم است که در مجموع به بنیة مالی و پشتوانه قدرت یا قدرتهای اجتماعی نیاز دارد.»
«آخرین گزارش مهم از مراسم محرم در عهد صفویه به قلم یک هلندی است به نام کورنی یل لابرون در سال 1704 که گواه شکوه فزونی یافته مراسم مزبور است، لابرون از شمار عزادارانی سخن میگوید که از راه ادا و بازی بدون کلام صحنههای حزنانگیز متنوعی از مصیبت امام حسین(ع) و اهل بیت او در مدت محاصره و جنگ کربلا و نیز صحنههای به اسیری رفتن زنان و کودکان پس از شهادت امام را نمایش میدادهاند. این صحنهها که بر سکوهای سیار و ساکن بازی میشده بسیار مشکل بوده و با توالی تقویمی نمایش داده میشدند از شرح و توصیف لابرون معلوم میگردد که شرکت کنندگان در فراهم آوردن البسه مناسب نهایت سعی خود را به کار میبستند ضمن آن که بعضی از آنها نیز برای نشان دادن ضربات و جراحات وارده پیکر خود را رنگ سرخ و سیاه میزدند…» «… اما به رغم این تظاهرات هنوز نمایش درامی پدید نیامده بود بنابر گزارش لابرون جای اشعار غنایی خالی بود..»
بنابر این قاطعانه میتوان گفت که وجود تعزیه در دوران صفویه به کلی منتفی است و بر این ادعا جای هیچ گونه شک و شبههای وجود ندارد و احتمالی سوای این بسیار بعید مینماید.
دورة زندیه
با استقرار حکومت زندیه 1765م (1179هـ.ق. و 1144 هـ.ش.) که کریمخان زند زمام امور را به دست گرفت اجرای مراسم مذهبی به شیوه دوران صفویه که تا آن روزگار راکد شده و اگر مراسیم هم صورت میگرفت بسیار ساده بود وصرفاًجنبه عزاداری داشت نضج گرفت. چه به روایتی نادر شاه چنانکه گفته شد، به عللی که به مسائل اجتماعی و سیاسی زمان ارتباط مییافت و عقاید مذهبی نیز بی تأثیر در آن نبود مخالفت خود را با برگزاری مراسم به آن گونه که قبل از او رواج داشت ابراز داشته بود ولی کریم خان گرچه متظاهر به مذهب نبود و تعصب شدیدی ابراز نمیداشت ولی این واقعیتی است که آرامش و ثباتی که به وجود آورده بود محیط را مستعد توجه بیشتر به مراسم مذهبی و نیز سایر پدیدههای اجتماعی کره بود. «… در زمان او با پیروان کلیه مذهب یکسان رفتار میشد، انسانی مؤمن به اصول دینی و پرهیزگار بود. در جوار کاخ خود مسجد باشکوهی ساخت و برای خدام آن ماهیانهای تعیین کرد همچنین در دوران سلطنت خویش (که خود را همیشه وکیل میخواند) وجوه فراوانی را صرف امور خیریه کرد و به عنوان یک پادشاه مذهبی شهرت یافت…»
این پادشاه محبوب پس از آن که قدرت را به دست گرفت و قیامها و شورشهای مخالف خود را فرو نشاند تمام قدرت و امکانات خود را در جهت عمران و آبادی شهر محبوبش یعنی شیراز و برقراری نظم و حکومتی همراه با عدل و انصاف در سایر شهرها که در تحت سلطة او قرار داشتند به کار گرفت… کریم خان سلوکی همراه با آزادگی و مهربانی داشت. بسیاری از بناهایی که در دوره او ساخته شدن و به اتمام رسیدند فقط به این دلیل به عاطل و باطل نماند. یک چنین طرز فکر و رفتاری موجب شرف و افتخار این انسانترین و با فرهنگترین پادشاهان میباشد. او به سادگی از خطاها چشم میپوشید و حتی بسیاری از کوششهایی را که علیه جانش به عمل آمد نادیده گرفت، در حالی که اطرافیانش او را تشویق میکردند تا هرچه شدیدتر خطاکاران را تنبیه کند.. گرچه کریم خان به کلی بی سواد بود ولی فکر خلاقه و شناخت او از انسانها جبران بیسوادیش را میکرد. او را باید از مشوقین بزرگ هنر دانست…» «… وی به وضعیت اقتصادی و تجاری توجه فراوان داشت، طمع کار و خسیس نبود مالیاتی که اخذ میکرد ناچیز بود و داد و ستد خارجی را شدیداً حمایت میکرد…» او در زمان حکومت خود بسیاری از بقاع متبرکه و مساجد را تعمیر کرد و اینها در کل میتواند وضعیت اجماعی زمان او را به وضوح مشخص سازد و جامعه از هر حیث مستعد و آماده هر گونه خلاقیت هنری و غیر هنری بدارد.
بطور کلی به قول نویسنده فارسنامه «خوبیهای او هزار و بدیهای او یکی بود» ولی افسوس که بعد از مرگ کریمخان 1779م (1193هـ.ق. 1158هـ.ش.) جانشیانش برای حکومت جنایاتی آن چنان هولناک مرتکب شدند که ننگ و نفرین به همراه دارد.
قدیمیترین مدرک مستندی که در بارة تعزیه خوانی در دست است سفرنامه ویلیام فرانکلین است که حاوی مشاهدات وی در طی سفر، از دیدهها و نیز شنیدهها است. این سفر در فاصله سالهای 1787-1786م (1201-120هـ.ق.) و 1165 و 1166هـ.ش.) صورت گرفته است که در حدود نه سال از مرگ کریم خان زند گذشته بوده نامبرده در 27 فوریه 1786 و 27ربیع الثانی 1200هـ.ق. به طرف ایران حرکت کرده و به شیراز آمده و تخت جمشید را نیز دیده است. خود وی مینویسد: «… روز 29 مارس برابر نهم جمادیالثانی 1201هـ.ق. در ساعت 9 صبح به لطح الهی به شهر شیراز که مقصد من بود رسیدیم…» راهی که وی برای رسیدن به شیراز طی کرده از بمبئی به بوشهر و از بوشهر به چغادک، دالکی، کمارج، کازرون، دسترجان، خانه زنیان و چنار راهدار بوده. وی در این مسیر مشاهداتش را دقیقاً نوشته است. از تخت جمشید، ارگ کریمخانی، بازارها، مسجد کریم خان، مسجد نو، زورخانهها و باغها دیدار کرده و از بسیاری از آداب و رسوم مردم شیراز نظیر مراسم گلریزان و خون بها و ازدواج و تدفین یاد کرده و همه را به رشته تحریر درآورده. آرامگاههای سعدی و حافظ و نیز باغ دلگشا را چنانکه دیده توصیف کرده است. از مراسم ملی، مذهبی و عقاید مردم و علاقمندی آنان به ائمه معصومین و نیز حضرت شاه چراغ (ع) و سینهزنی و عزاداری ماه محرم به دقت و وضوح یاد نموده. وی در پایان کتاب خود ضمن شرح ماجرای بازگشت خود که روز 11 اکتبر 1787م(1302هـ.ق. 1166هـ.ش.) گوشههای جالبی از تاریخ دوران زندیه را که خود شاهد و ناظر آن بوده به اختصار ولی با دقتی درخور نوشته و چه بسیار که از کریم خان زند و شیوة حکومت و روش ملک داری او و سادگی و صداقت رفتار و کردارش زبان به تمجید گشوده است. وی مینویسد:«..مرگ کریم خان در سال 1779م. به هنگامی که هشتاد سال از عمرش میگذشت اتفاق افتاد. این واقع موجب تألم و تأثر عموم مردم مخصوصاً اهالی شیراز گردید که از آن پس هرگز نام او را جز به احترام و دعا بر زبان نراندند و هرگاه نامی از وی به میان میآید اشک تحسر و سپاس فرو میریزند…» و در جایی دیگر مینویسد:«… مردم یاد او را به عنوان افتخار ایران گرامی میدارند…» فرانکلین از وضع اجتماعی و سیاسی آن زمان که خود در شیراز بوده و چنانکه یاداوری شد و خود وی نیز نوشته است موشکافانه نکاتی را یادآور شده و برای اعتبار بخشیدن به گزارش و خاطرات خود در جایی نوشته است که مشاهداتش، مشاهدات عینی اوست و میتواند سندیت داشته باشد..» و نیز هم او در مورد منابع گزارشهایش از زمان کریمخان مینویسد که: «… من این اطلاعات را از وقایع و اتفاقاتی که از زمان مرگ کریم خان تا به حال که نه سال از آن میگذرد در ایران به وقوع پیوسته از زبان افسران ارتش و سایر افرادی که در جریان این وقایع بودهاند و اینک در شیراز به سر میبرند به دست آوردهام…» وی در مورد لطفعلی خان زند مینویسد:«… جعفرخان دارای فرزندان متعدد است که بزرگ ترینشان لطفعلی خان جوانی است 19 ساله بسیار برومند و مورد علاقه خاص افرادی که تحت حکومت پدرش قرار دارند، او اخریاً بیگلربیگ فارسی و حاکم شیراز شده است..» و نیز یادآوری میکند که در ایران دو رقیب داعیه حکومت دارند یکی آقا محمد خان و دیگر جعفر خان و اگر این یکی (مراد، جعفر خان پدر لطفعلی خان است) موفق شود و بر آن دیگری غلبه کند احتمال آنکه بتواند ایرانی آزادتر و سعادتمند تر به وجود بیاوری خیلی زیاد است. اما بدون شک از بین بردن اثرات و جبران خساراتی که ناشی از انقلابات و شورشهایی که طی چند سال اخیر در کشور به وقوع پیوستهاند سالهای متمادی وقت لازم خواهد داشت. چه کشوری شرقی که استعاره (بهشت عدن) نامیده میشد و سرزمینی بود مصفا و حاصلخیز اینک به واسطة انتقام جوییهای بیرحمانه و جنگهای پی در پی به مخروبهای بی حاصل تبدیل شده است…» در آخر کتاب آمده است که: «… در طی مدتی که مطالب فوق را تنظیم میکردم و برای چاپ آماده میساختم نامههایی از ایران دریافت داشتم که در آنها نوشته شده است جعفر خانه با حمله به شهر لار آن جا را فتح کرده و آخرین خبر حاکی از آن است که آقا محمدخان با بیست هزار سرباز به حوالی تخت جمشید رسیده است…» ویلیام فرانکلین در مورد سینهزنی و سایر مراسم خاص محرم بدواً اشاراتی راجع به اعتقاد شدید مردم به اسلام و علاقمندی زائد الوصف آنان به حضرت علی(ع) و دوازده فرزند وی،نکاتی را یادآوری میکند و ماجرای دهم محرم را بیان کرده و سپس مینویسد:
«تمام وقایعی را که فوقاً شرح داده شد ایرانیها طی ده روز اول ماه محرم به نمایش درمیآورند. در روز بیست و هفتم ماه قبل از محرم که ذی الحجه نام دارد در مساجد منبرهایی برپا میکنند و دیوارهای مسجد را با پارچههای سیاه میپوشانند. از روز اول محرم آخوندها و پیش نمازها به منبر میروند و به ذکر «واقعه» میپردازند و به شرح زندگانی و اعمال حضرت علی(ع) و پسرانش حسن(ع) و حسین(ع) پرداخت و مصیبت وارده بر امام حسین(ع) را بازگو میکنند. عزاداری با صدای موقر و آرام و محزونی شروع میشود و حقیقتاً روی انسانی تأثیر عمیقی میگذارد و این زبان شیرین و رسای فارسی است که میتواند از عهدة انجام چنین کاری بربیاید. بین دو نوحه خوانی مردم با دستهای خود محکم به سینههایشان میکوبند و در عین حال گریه میکنند و جملاتی نظیر (وای حسین) و (حیف از حسین) را ادا میکنند. قسمتهایی از واقعه نیز به شعر است که با آهنگ محزونی خوانده میشود. هر روز قسمتی از ماوقع کربلا توسط افرادی که برای این منظور انتخاب شدهاند نمایش داده میشود. شمایلها و تصاویری نیز وجود دارند که توسط دستهها حمل میشوند و به محلات مختلف برده میشوند و در بین آنها تصاویری از رودخانه فرات که آن را «آب فرات» مینامند دیده میشود دستههایی از پسربچهها و مردهای جوان که نمایش دهندة سپاهیان ابن سعد و یا امام حسین(ع) و همراهانش میباشند در کوچهها و خیابانها میدوند و با هم به نزاع میپردازند هر یک از این گروهها و دستهها دارای علائم و نشانههای خاص خود میباشند.
در یکی از این نمایشها بارگاه یزید خلیفه نشان داده میشود که بر تختی زیبا نشسته و اطرافش را محافظین متعدد احاطه کردهاند و در کنار او سفیر اروپائی قرار دارد.
یکی از مؤثرترین صحنههایی که به نمایش گذارده میشود صحنه عروسی قاسم جوان پسر امام حسن(ع) و برادرزاده امام حسین(ع) وبا دختر حسین(ع) است. این ازدواجی است که هرگز به فرجام نمیرسد، زیرا قاسم در روز هفتم محرم در کنار رود فرات به شهادت میرسد. در این نمایش به پسر بچهای لباس عروسی زنانه میپوشانند و او را به شکل نوعروسی جوان درمیآورند. این پسر توسط زنان خانواده که نوحه سرائی میکنند احاطه شده است و در این نوحه سرائی سرنوشت دلخراش شوهر او که توسط بیدینان به وجود آمده است بازگو میکنند. جدایی بین این نو عروس و شوهرش نیز نشان داده میشود و به هنگامی که شوهر جوان به صحنه نبرد میرود زن به مؤثرترین وجه ناراحتی خود را نشان میدهد وقتی شوهر ترکش میکند، زن کفنی به وی هدیه میکند و آن را به دور گردنش میبندد. با نشان دادن این صحنه، تماشاچیها به شدت متأثر میشوند و به شدت به شیون و زاری میپردازند و تمام کسانی را که در قتل عام خاندان پیامبر(ص) دخالت داشتهاند به شدیدترین وجه مورد لعن قرار میدهند. در این نمایش کبوترهای مقدس که بنا به اعتقاد ایرانیها خبر شهادت امام حسین(ع) را از کربلا به مدینه رساندند (و برای این کار منقارهای خود را به خون حسین(ع) آغشته کردند تا تأییدی باشد بر خبری که بردهاند) نیز نشان داده میشوند. اسبهایی که حسین(ع) و برادرش عباس(ع) بر آنها سوار بودهاند نیز به مردم نشان داده میشوند روی بدن این اسبها، لکههایی که نشان دهندة زخمهایی است که برداشتهاند و شکل تیرهایی که بر بدن آنها فرو رفته است نقش میشوند… در روز دهم محرم تابوت شهداء که آغشته به خون است، همراه با شمشیرها و عمامههای ایشان که با پرهای حواصیل تزیین شدهاند، آورده میشوند و با تشریفات خاص به خاک سپرده میشوند و پس از آن آخوندها، یک بار دیگر به منبر میروند و به ذکر «واقعه» میپردازند.»
که در این گزارش سینهزنی و نوحه خوانی و انجام مراسم دیگر آئینی شرح داده شده و از نمایشهای مذهبی و نحوه اجرا و مضامین آنها که شامل دو تعزیه است سخن رفته و این نخستین گزارش دقیقی است که ما از تعزیه خوانی شیراز، در زمان زندیه در دست داریم. البته وجود و ایجاد تعزیه در زمان کریم خان با روش حکومت و صفات حمیده اخلاقی صادقانهاش سخت انطباق دارد. همین نویسنده نیز مینویسد: «او را باید از مشوقین بزرگ هنر دانست، چه در زمان وی کارهای هنری واقعاً ارزش و اشتهار پیدا کردند. ارزشی که پس از مرگش با کمال تأسف سریعاً راه زوال در پیش گرفت و جرقههای امید قبل از آنکه به شعلههای منور تبدیل شود به خاموشی گرائید.»
در دوره او میبینیم که هنر نقاشی راه کمال پیموده و این میرساند که این هنر نیز فوقالعاده مورد توجه او بوده است «آقا صادق که یکی از نقاشهای بسیار معروف ایران است در ساختن شمایل از روی اشخاص قدری دقت نموده و شاگرد او ابوالحسن محمد حسن خان صورتهای بزرگ عمارت نگارستان را که به بزرگی طبیعی است و صورت فتحعلیشاه و فرزندان متعدد او را با سفیران خارجی ساخته…» در کلیة بناهای عظیم تاریخی زمان او نقاشی به عنوان یکی از ارکان معماری مورد نظر بوده است از جمله در دیوان خانه که به قول فرانکلین نقاشیهایی وجود داشته با آب طلا و رنگ لاجوردی بر دیوار که دو تصویر بزرگ از کریمخان و فرزندش ابوالفتح خان از آنها بوده. در کاروانسراهایی که در بازار ساخته شده نقاشیهاییی با رنگ آبی و سفید پرداخته شده بوده و نیز بر دیوار آرامگاه فرزند دوازده سالهاش به نام عبدالرحیم خان که نقاشیها با رنگهای آبی و طلایی بودهاند و نیز بر دیوارة حمام بر آن نقش بوده چه ساختمان بنای هفت تن از عمارات دورة کریمخان است. در برگزاری یکی از مراسم جشن و سرور مربوط به یکی از فرزندان حاکم زمان، فرانکلین در مشاهدات خود، از تزیین بازار با چلچراغهای الوان و سقف آویز و پردههای گران قیمت و تابلوهای نقاشی فراوانی سخن میگوید که به سبک خاص ایرانی کشیده شده بوده و اغلب چهرة پادشاهان و شعرای بزرگ ایران را دربرداشته و این میرساند که نقاشی ایرانی در آن دوره ویژگیهای خود را داشته و از سایر ملل متمایز بوده. وی در بارة نقاشیهای هفت تن مینویسد: «نقاشیهای زیبایی دیده میشود. یکی از آنها نقشی است که حضرت ابراهیم را در حال قربانی کردن اسحاق و فرشتهای که بر وی نازل شده است نشان میدهد و نقاشی دیگری حضرت موسی را به هنگان نوجوانی در حال چراندن گلة شعیب نشان میدهد.» و در بارة تصاویر سعدی و حافظ مینویسد: «روی دو لنگه درب این ساختمان تصاویری از دو شاع شهیر سعدی و حافظ که به اندازة طبیعی یک انسان میباشند قرار داده شده است و حافظ را در لباس قدیمی ایرانیان نشان میدهد حافظ دارای بشرهای بسیار گلگون و ریش بسیار بلندی است و سی و شش ساله به نظر میرسد تصویر دیگر که از آن شیخ سعدی است مردی را نشان میدهد بسیار پیر که ریشهایش در اثر کهولت سن سفید شده است. او لباسی شبیه به لباس پیشوایان مذهبی به تن دارد و روی آن لباده بلندی پوشیده است. در دست راستش یک عصای سرکج عاج و در دست چپش هم یک ظرف دیده میشود.» و این تنها جائی است که از نقاشی چهرههای سعدی و حافظ سخن به میان آمده است علاوه بر اینها در این زمان است که نقاشی مذهبی نیز پدیدار شده. «افتتاح این امر را به آقا نجف نقاش که در زمان کریم خان حیات داشت نسبت دادهاند.» «نقاشی شمایل در عهد کریم خان ترقی جدیدی به هم رساند.» که مراد از ترقی ایجاد سبک جدید است و نیز در همانجا هم او مینویسد: «نقاشان ایرانی در شبیه سازی ید طولانی دارد، استادهای بزرگ این صنعت آقا زاده، آقا زمان و آقا نجف میباشند. آقا نجف در چهل سال قبل (مراد در تاریخ نوشتن است) فوت کرد» که میبینیم علاوه بر توجه به هنر نقاشی، هنر نقاشی مذهبی اصولاً در دورة کریم خان پدید آمده است و نه تنها پدید آمده بلکه نضج و گسترش یافته و سبک ویژهای پذیرفته به گونهای که این تابلوها به همراه دسته جات سینهزنی حمل میشده..
در کتاب «تاریخ اجتماعی کاشان» نیز صراحتاً آمده است که تعزیه در دورة کریم خان زند ایجاد شده و به صورتهای مجلسی و دورهای اجرا میشد. «… از عهد کریم خان زند و شبیه سازی باب شد.
این کار اگر به صورت مجلسی بود که در تکیه یا هر محوطه وسیعی در زیر چادر بزرگی بر پا میگردید و تعزیه خوانها با صدای طبل و شیپور مردم را دعوت و شروع به کار میکردند و یا آنکه در ایام عاشورا همراه دستههای عزاداران تعزیه خوانها هم سواره و پیاده در حرکت بودند و صحنهسازیهای این گونه تعزیههای سیار به قدری پر طول و تفصیل بود که گاهی عبور آنها از بازار شهر بیش از شش ساعت به طول میانجامید و در این مدت فتنه و فساد و زد و خورد و حتی خونریزی و کشتار هم اتفاق میافتاد…»
در مورد تعزیه در زمان کریم خان در فارسنامه نیز آمده است که «… کریم خان زند، در آخر روز ذی الحجه برای تعقیب و استقبال محمد حسن خان از شیراز خارج شد وارد باغ دلگشا که نیم فرسنگی شهر در جنوب سعدی است گردید و ایام عاشورای 1172 را در آن باغ به تعزیه داری خامس آل عبا گذرانید.«» که در این سند حتی محل برگزاری تعزیه نیز تعیین شده است.
مدرک دیگری که دلالت بر پدیداری تعزیه در شیراز دارد اینکه «… یکی از شعرای خورمیرزا لطفعلی محرم خوری که تا سال 1200 هـ.ق. (1785م. 1164هـ.ش) حیات داشته و بیشتر عمرش را در دورة زندیه سپری کرده چند مجلس تعزیه سروده است تعزیه «عباس»، و برخی از اشعار تعزیه علی اکبر(ع) سروده اوست». و چنانکه در منابع گوناگون نوشته شده «کمال» نامی از اهالی فارس نیز از نخستین کسانی نام برده شده که تعزیه «قربانی کردن اسماعیل» را که تصویر آن بر دیوارة هفت تن نقش شده بوده است (بی آنکه بخواهیم بین آنها ارتباطی بدهم و تنها توجه به قصه و حکایت آن میتواند مطمح نظر باشد) سروده و فارسی بودن او نیز خود قرینهای است قوی بر ایجاد و خلق و ابداع متن تعزیه و تعزیه خوانی در شیراز. از دلائل دیگر میتوان تعزیه قاسم را نام برد. که از تعزیههایی است که فرانکلین آن را دیده و توصیف کردهاند. این تعزیه که شاید از نخستین تعزیههائی است که مورد بازدید اکثر قریب به اتفاق سیاحان، در طی دورة زندیه و قاجاریه قرار گرفته و نخستین بار در دورة زندیه از آن یاد شده از حیث مراسمی که در تاروپود آن نهفته، به ویژه مراسم عقد و ازدواج فوقالعاده به آداب و رسوم مردم شیراز در مراسم پیوندهای همسری نزدیک است. هنوز هم همان مراسم با تفاوتهائی در شیراز صورت میگیرد که این خود میتواند از معتبرترین ادله بر پدیدار شدن آن در این خطه از خاک ایران زمین باشد زیرا که پیوند در بافت آن نهفته است.
از دلائل دیگری که نشان میدهد تعزیه در دوره زندیه ایجاد شده نوشته صریح «کنت گوبینو» نخستین کسی که تعزیه را شناخته و آن را به وصف کشیده در کتاب معروف خود «دینها و فلسفهها در آسیای مرکزی» است که در حدود یکصد صفحه از کتاب عظیم خود را به این پدیده اختصاص داده و صراحتاً نوشته است «… بیش از شصت سالی از عمر آن نمیگذرد و نه تنها در دورة صفوی به کلی از آن بی خبر بودند بلکه در اوائل قرن حاضر هم هنوز حائز اهمیتی نگردیده بود.» که با توجه توجه به سالهای نگارش کتاب محرز میشود که حتی گوینده عقیده بر آن داشته که در زمان زندیه تعزیه خلق و ابداع شده. در کتاب موسیقی مذهبی ایران نیز نقل شده است. که: «محتملاً در ده سال اول سلطنت کریم خان زند 1163. 1193هـ.ق (1750-1779م) نمایش تعزیه در دربار متداول بوده است.» هنری ماسه در کتاب «معتقدات و آداب ایرانی، بدین صورت بیان مقال میکند که «… فرانکلین،شاید نخستین کسی باشد که حوادث کوچه و بازار را وصف کرده است (جنگ بین سربازان امام حسین(ع) و سربازان ابن سعد، مداخله سفیر اروپایی در دربار خلافت یزیدی). این حوادث حد فاصل است بین دستههای عزاداری و نمایشات مذهبی.
نکتة حائز اهمیت دیگر اینکه به جز نوشتة فرانکلین و نام از شهر شیراز تا قبل از ترایخ آن نام از مراسم تعزیه در هیچ شهری برده نشده است و نصرا.. فلسفی به نقل از یک نسخه خطی زمان برگزاری تعزیه را به زمان کریمخان مربوط میداند. در کتب تاریخی از جمله «جانشینان کریم خان زند» تألیف «دکتر حسن خوب نظر» نیز نوشته شده که بعد از کشته شدن لطفعلی خان زند به دست اقا محمد خان تأثر عمیق مردم از این ماجرای غمانگیز و سفاکانه در مجالس تعزیه پدیدار شده بود و گاه لطفعلی خان زند را شهید تلقی کرده و در مجالس تعزیه به یادش میگریستند.
حسن مشحون در موسیقی مذهبی ایران نیز ایجاد تعزیه را در دوران زندیه تأیید میکند بنابر آنچه رفت این نکته را که جنبه احتمال داشته میتوان قطعی تلقی کرد و آن اینکه «از زمان کریم خان زند چندین تعزیه نامه در فارس وجود داشته اما از آنجا که کاغذ آنها پوسیده بوده از متنهایشان نسخهبرداری شده و دستنویسها را به خاطر آن که نام خدا و معصومین دین رویشان نگاشته شده بوده (زیر دست و پا نیفتد) با آب شستشو دادند» و اما آیا این تعزیهها در آن زمان کامل و از حیث ترکیب مطالب و تلفیق مضامین و متن اشعار و موسیقی و اجرا خالی از هر اشکالی بوده است یا خیر؟ میتوان گفت: خیر. زیرا گامهای اولیه در هر پدیده متحول هنری و اجتماعی به کمال نیست بالاخص که از نظر هانری ماسه و نیز متن نوشته فرانکلین برمیآید که تعزیهها و دیالوگهای آنها شعر و نثر در آمیخته با یکدیگر بودهاند که بعداً راه کمال پیموده و با استعانت از ذوق و استفاده از فنون نمایشی ویژه آن و با بهرهبری از پایبندی و علاقه قدرتهای حاکم به نمودهای مذهبی و آیینی اوج خود دست یافتهاند که این نیز امری طبیعی است. زیرا «تمدنها برای بیان کنه احساسات خود، بازیها، شبیهها، تظاهرات و سرگرمیهای اجتماعی ایجاد میکنند. عناصر تشکیل دهند این نمایشها، از خود محیط قرض گرفته میشود. گاهی شخصیتها از طبیعت و کائنات مانند آنچه در بین اقوام بدوی معمول است و گاهی از شخصیتةای اساطیری که متکی بر احادیث و روایات انسانی میباشد مانند آنچه در تمدنهای پیشینهدار تاریخ موجود بوده.» با پیوند عمیقی که با اعتقادات و علائق و عواطف دارند راه رشد و تکامل میپیمایند و در واقع «تعزیه در آغاز عبارت بود از چند واقعه (اپیزود) پیوسته سست و نارسا همراه با تکخوانیهای رثائی طولانی و متعاقباً چند گفتگو یا محادثه به ندرت عملی که به طور مستقیم با این نقشهای قرائی یا سرایشی کاملاً ابتدایی مرتبط بود.»
تعزیه نمودی مذهبی، ملی، ایرانی و هنری
تعزیه نمودی صرفاً ایرانی است و بر مبنای ذوق ایرانی و اندیشههای مذهبی ایرانی و خصوصیات اقلیمی ایران ایجاد شده است. و کوچکترین شک و شبههای در این واقعیت وجود ندارد. زیرا اولاً چنانکه دیدیم فرانکلین که خود اهل اروپاست به تعزیه به عنوان پدیدهای جالب و در خور نقل و بیان و توضیح و تشریح مینگرد و دیدههای خود را دقیقاً وصف میکند و در ضمن نوشتههایش چنانکه طبیعی است توجه به این دارد که آنچه را که جالب است و از دید اروپائیان میتواند قابل توجه باشد نقل کند. و خود صراحتاً در کتابش به این امر اعتراف میکند. ثانیاً نه تنها وی بلکه اروپاییانی هم که قبل از او به ایران آمدهاند مراسم عاشورا را که از نظر آنها جالب و دیدنی و گفتنی بوده است، دقیقاً نقل کردهاند و این خود نکتهای حائز اهمیت است.
ثالثاً از همه بدتر اگر این پدیده از طریق کشورهای همجوار به ایران رسوخ کرده باشد یا باید از طریق شمال باشد یا جنوب. همسایگی ایران در دوران صفویه تا زندیه یا عثمانی است و حال آنکه در آنجا نه تنها تعزیه و پدیدههای آنچنانی را بلکه سوگواری را به شیوة مرسوم در ایران کفرآمیز و الحادی تلقی میکردند و در نقاطی که جزو ایران و در قسمتهای شمالی وشمال غربی بوده است نظیر قفقاز و تاجیکستان و ازبکستان پدیدههائی بدین وضع و با این خصوصیات وجود نداشته و ندارد و مدرکی هم از این حیث در دست نیست و اگر هم باشد جز به مراسم سینهزنی، زنجیرزنی، قمهزنی. سنگزنی اشارتی ندارد و از طریق روسیه نیز خط سیری نه در دست است و نه از آن یاد شده و نه اثر و مدرکی وجود دارد و اگر از طریق جنوب باشد باید از راه هند به ایران نفوذ کرده باشد که این فرضیه به کلی منتفی است زیرا مراسمی که در هند برگزار میشود مراسمی است با عنوان «تعزیه» و نه با شکل و شباهت تعزیه ایرانی که البته آثاری از نحوه عزاداری و سینه زنی دوران صفویه و زندیه در آن دیده میشود و نام «تکیه» نیز در آن زمان به خانقاه تلقی میشده. پروفسور سید حسین علی جعفری که از محققین و نویسندگان برجسته هند است در مورد تعزیهداری در آنجا مینویسد که: «این نمایش به هیچ وجه نظیر نوع ایرانی که به صورت تئاتر تزیینی مذهبی جلوهگر میشود نیست.»
و هم او اشاره میکند که: تعزیه در هند دارای مفهومی متفاوت است.» و «و به بازآفرینی کوچک قبر امام حسین(ع) اطلاق میگردد. این قبرها در دسته رویهای ماه محرم و تمهیدات متنوع نمایش که تداعی گوی واقعه کربلا هستند. بر دوشها حمل میشود. مراسم تعزیه داری نخستین بار توسط تیمور لنگ معمول شد و این رسم را با جدیت رواج دادند که به تدریج مورد پسند تودهها واقع شد. امروز پس از گذشت سدهها تعزیه به صورت هنری زیبا درآمده. تعزیهها از نظر طرح و اندازه با هم متفاوت هستند و در هر شهر خصوصیات خود را دارد به گونهای که شخص میتواند به آسانی تعزیه مردم دهلیل را از اهالی لکنهو، حیدرآباد، کلکته و شهرهای دیگر تمیز دهد حتی دو نمایش از یک شهر به ندرت شبیه هم هستند.» «در هند تعزیههای متنوعی وجود دارد تعزیههایی که در طول سال برای زیارت نگهداری میشوند و به ضریح موسومند، ضریحها را معمولاً از چوب، فلز، زرناب و نقره میسازند هر امام باره (زیارتگاه) تاریخی برای خود ضریحی مخصوص دارد، تعزیه را معمولاً از شاخههای نی، عاج، کاغذ و دیگر تکههای دست ساخت زیبای هنری میسازند. اندازهها متفاوتند. بعضی کوچک و بعضی پنج تا شش متر بلندی دارند از گندم و جو تازه سبز شده و گیاهان مشابه که موجب مزید زیبایی میشوند نیز استفاده میشود و در مناطق کوهستانی تعزیهای دیدم که از شاخههای درختان ساخته و با برگها و گلها تزیین شده بود همه این تعزیهها را در پایان مراسم روز عاشورا یا اربعین (مراسم چهلم) به خاک میسپارند.» که به خاک سپاری آن شباهت تامی با مراسم سینهزنی در شیراز در زمان زندیه که فرانکلین از آن یاد کرده وجود دارد. و«.. مراسم سوگواری به همراه دستههای سینه زن و زنجیرزن و دستجات مشابه مانند خود مذهب تشییع احتمالاً از ایران به شبه قاره هند انتشار یافتهاند از شواهد تأیید کنندة این واقعیت قبیلهای است که هنوز خود را قزلباش و از بقایای حاکمیت قزلباش دورة صفویه مینامند و زبان مادری آنها هنوز فارسی درباری است و جمله شیعه هستند.» و از جهانگردان هم نوشتهای که دال بر وجود تعزیه در هند کند تا کنون دیده نشده که البته بعداً حمله به هند و تسلط بر هند و وجود روابط تاریخی و فرهنگی و مذهبی خود از عوامل تقویت کننده و ایجاد کننده مراسم مذهبی بوده است. که ارتباطی به ایجاد تعزیه ایرانی ندارد در افغانستان نیز نشانی از تعزیه وجود ندارد در پاکستان نیز به همین گونه که«.. تکیه به معنی شبیه مقبره یا خیمه گاهی است که بر هر شهر بر حسب سنن و آداب و رسوم خاص خود ساخته میشده و به نسبت توجه و ابزار سازندگان آن گاهی کوچکتر یا بزرگتر، ارزانتر یا پر خرج تر است. به همراه هر دسته عزا یک تکیه هست که پس از پایان مراسم به خاک سپرده میشود.» در لبنان نیز اثری از تعزیه نیست بنابراین نفوذ آن از طریق جنوب یا کشورهای اسلامی دیگر از جمله عراق و سوریه نیز منتفی است. از آن گذشته اصولاً به علت انقلاب فرانسه و نیز انقلاب صنعتی انگلستان، مدتها بود که انجام نمایشات مذهبی در اروپا در مجامع عمومی و میدانها و کلیساها از میان رفته بود و تأثیر فوقالعاده اجرای آنها بر جهانگردان و ذکر جزئیات مشاهداتشان بر همین مبنا بوده است و بس. زیرا تمدن صنعتی که اروپا را برگرفته بود جایی برای اینگونه پدیدههای مذهبی و عاطفی باقی نگذاشته بود و آنچه هم بود از میان رفته بود. اگر گفته شود تأثیر نمایشها موجب ایجاد تعزیه بوده است چنین نیست زیرا صرفنظر از آن که نمایشهای مذهبی با نمایشهای دیگر از هر حیث چه مضمون، چه نحوة اجرا، چه محیط، چه شرکتکنندگان و اجرا کنندگان و چه ابزار متفاوتند. اولین نمایشنامههایی که به تقلید اروپاییان نوشته شده و فعلاً در دست میباشد یکی آثار نمایشنامه نویس معروف آذربایجان فتحعلی آخوند زاده است که وسیله میرزا جعفر قراچه داغی به فارسی ترجمه شده است که باید جزء آثار خارجی ایران به حساب آورد و دیگر نوشتههای منسوب به پرنس میرزا ملکم خان ناظم الدوله میباشد. «از نخستین ترجمههایی که موجب سبک خاصی در نثر فارسی معاصر شده است ترجمه تمثیلات یا نمایشنامههای میرزا فتحعلی خان آخوند زاده است. اصل این نمایشنامهها را آخوند زاده در سال 1266 هـ.ق در تفلیس نوشته… مترجم این نمایشنامهها میرزا جعفر قراچه داغی است که در سال 1288 هـ.ق به ترجمه آنها پرداخته. نخست دو قطعه از آنها چاپ نموده و چون مورد اقبال عمومی قرار گرفته بود در سال 1291 قمری مجموعه آنها را که شامل پنج نمایشنامه است به طبع رسانده ظاهراً این مجموعه نخستین نمایشنامههایی است که به نثر فارسی نوشته شده.» بنابراین نمایشهای خارجی هم تا بدان حد نضج و گسترش و وجود نداشته که طبقهای که بر پای دارنده وسازنده و پردازنده و اجرا کنندة تعزیه بودهاند از آن اطلاعی داشته یا در پرداخت این پدیده زیبای آیینی و ملی سودی از آن برده باشند و در مورد اجرای نمایش هم «نقاش باشی که از شاگردان اعزامی به اروپا بود پس از بازگشت به ایران به امر ناصرالدین شاه تالار نمایشی در دارالفنون آماده کرد و یکی از نمایشهای مولیر را به نام «گزارش مردم گریز» به معرض نمایش گذاشت و بدین ترتیب دیباچه تئاتر جدید در کتاب ادبیات و هنر نمایشی ایران به وجود آمد.» که با این وصف این نمایشها در ایجاد و خلق تعزیه و گسترش و تکامل آن نمیتوانستهاند موثر باشند. واقعیت این است که نکتهای که باعث شده کم و بیش اشاره شود که این نمایشها تحت تأثیر نمایشهای مذهبی اروپا قرار گرفتهاند این بوده است که اولاً اروپائیان بعضاً فقط به خاطر تعصب قومی و نژادی، گاه فرهنگی ریشههای آن را به نمایشهای مذهبی اروپا مربوط کردهاند. ثانیاً پدیده تعزیه امری طبیعی و عادی بوده که در طی ازمنه ایجاد شده و از پدیدههای پاک و ناب ملی و مذهبی ایران بوده و نمیخواستهاند این حقیقت را بپذیرند که اثری صرفاً ایرانی است ثالثاً بسیاری از روشنفکران خام و سطحی نگر یا به خاطر نفس احساس حقارت نسبت به این پدیده که صبغه کامل مذهبی، ملی داشته و یا به خاطر پیوند دادن سنن خود به سنن و رسوم اروپایی این عقیده را دامن زده و مطرح ساختهاند. که صرفاً مقایسهای بیش نیست البته ایران در زمان صفویه و افشاریه و زندیه در چهارراه فرهنگی جهان قرار داشته و خواه و ناخواه این خود میتواند نقش مهمی در خلاقیتهای این ملت کهنسال داشته باشد زیرا در تعزیه چنانکه گفته شد اثری از نمایشهای آئینی و ملی و مذهبی سایر کشورها وجود ندارد و نه از چین و نه از هند و نه از عثمانی و نه روسیه نمیتوان جای پایی درآن یافت و اگر آن رابعضی از خارجیان به نمایشهای مذهبی کهن اروپا تشبیه کردهاند نمیتوان این نمایشها را ناشی از آنها شمرد، چه ملت ایران مانند سایر ملل در طی عمر دراز و طولانی و پر زیر و بم خویش دارای اساطیر و افسانهها و پدیدهها خاص خویش است. و این خلاقیتها است که به اسطورههای رنگ دیگری میزند و آنها را به گونههای متخلف نمایشی عرضه میدارد. هرچند سابقة اسطورههای آئینی و مذهبی ایران در ایران پیش از اسلام کم نیسیتند که به همین خاطر است که گوبینو تعزیه را شاخهای برومند از آن ریشة کهنسال نهفته در خاک زمان تلقی کرده است و معتقد است: از تراژدیهای یونان عالیتر و برتر است…» و اصولاً «حاجت به گفتن ندارد که آخرین سالهای قرن هجدمه در اروپا زمان مناسب و مساعدی برای اجرای نمایشنامههای مذهبی در میدان جلوی کلیساهای جامع نبوده است.» که بخواهیم تعزیه را پدیدهای متأثر از غرب بدانیم و میتوان به سهولت این اعتقاد را پذیرفت که «تأثیرات فرهنگی دیگر ممالک آسیایی ایرانیان را با گرایش طبیعی که به هنر و شعر دارند بر آن داشته است که تجلی شاعرانه احساسات مذهبی خویش را به کسوت تئاتر درآورند امری که آن را باید جلوهای دیگر از اصالت ادبیات ایران نسبت به دیگر اقوام مسلمان خاورمیان دانست و آنگاه این شیوه با بیان شاعرانه به سهولت در سنت ملی جا افتاده و برای نمایش اندیشهها و آئینهای سرزمین و حوادث تاریخی و افسانه حیات هزاران ساله ایران به مردم به کار آمده است.» و بر همین استدلال و بنا میتوان به سهولت «.. آگاهیهایی را که ادوارد براون از دانشجویان ایرانی در انگلستان کسب کرده که به وی گفتهاند این نمایش در اواخر قرن هیجدهم به تقلید از نمایشنامههای مذهبی اروپایی فراهم آمده.» رد و نفی کرد و آن را به حساب بیاطلاعی،عدم اتکاء به نفس، احساس حقارت کاذب دانشجویان به اصطلاح روشنفکر آن زمان در برابر غرب و پدیدههای صنعتی دانست که متأسفانه هنوز هم نه تنها در مورد تعزیه بلکه در مورد بسیاری از پدیدههای غربی میتوانیم بارقههای آن را در رفتار و کردار بسیاری از روشنفکران معاصر ببینیم!
به هر حال متن تعزیههای نخستین و حتی تعزیههای کامل تر «شاید از نظر ادبی دارای ارزش فراوان نباشند… ولی به خوبی معرف آثار دراماتیک ما به شمار میروند و میتوان به آنها نام اولین تراژدی نمایشی ایران را اطلاق نمود…» و بر این باور بود که «… ایرانی همواره مرهون ذوق و قریحه لطیف خویش بوده و کمتر خواسته است که آثار این قریحه و ذوق را از زبان دیگران ادا کند…»
به زبان دیگر روح ایرانی پیوسته در پی آن بوده است که در تمام مظاهر ادبی استقلال و هویت خاصی داشته و به هر چیز توجه میکند آن را به خود نزدیک ساخته و اثری از خود در آن بگذارد و از این روی از تقلید یا پوشیدن پیرایة دیگران، شانه تهی کرده است…» از همین روست که بنجامین فرانکلین نیز در مشاهدات خود نوشته است که «وقتی شخص تعزیه ایران را دیده باشد میتواند بازیهای تئاتر یونان قدیم را به تصور بیاورد و بداند که آن بازیهیا غریب چه اثری به خیالات حضار میدهد.» این را نیز یادآور میشود که «از فراری که معلوم میشود به تدریج مرتب شده است هنوز هم سر و صورت درستی به هم نرسانیده فی الحقیقه تعزیه را یک نفر دفعتاً اختراع نکرده است.» و معتقد است که «قابلیت اهل ایرانی را در صنعت تعزیه به ظهور میرساند.» گفته میشود که از مدارک دیگر تأثیر اروپا در تعزیه ایرانی مقاله «در بازی تماشا و تماشاخانه» نوشته میرزا حبیب اصفهانی است که این مقاله چند سالی بعد از دورة کریمخان نوشته شده و سخن ما بر سر ایجاد و خلق و ابداع آن است نه تکامل آن که امری است جداگانه. اینجاست که روایتی را که از دورة کریم خان نقل میکنند مبنی بر اینکه یکی از سفرای خارجی با تشریح نمایشهای مذهبی در اروپا، کریم خان را تشویق به ایجاد آن کرد میتوان کاملاً بی پایه و اساس تلقی کرد و تعزیه را با همه ویژگیهایش پدیدهای ملی و ایرانی و مذهبی و مربوط به زمان کریم خان زند و نحت تشویق و حمایت او دانست. بالاخص در جائی خواندم که نسبت به خارجیان و نیات و اغراض آنها ابراز بدبینی و بیاعتمادی میکرد به نحوی که روزی نسبت به اصرار اطرافیان بر ایجاد رابطه بیشتر با آنها گفته بود که همه میدانند که آنها بسیار نیرنگ بازند و اگر با نفوذ و قدرت خود به نحوی بر ایران مسلط شوند اسلام را برمیاندازند و از بزرگان و سرجنبانان کسی را زنده نمیگذارند زیرا آنها «هند را با زیرکی گرفتند و فرزانگی نه زور و مردانگی» با چنین طرز تفکری چگونه میتوان باور کرد که او به توصیه یک سفیر غیر مسلمان خارجی اقدام به این کار کرده باشد؟! با آمد و رفتهایی که در آن زمان میان فراس و گیلان و مازندران به لحاظ قاجاریان وجود داشت و بعد از زندیه میتوان گفت مانند شیراز در شمال نیز مورد توجه و علاقه قرار گرفته است و به سرعت در سایر بلاد آن را پذیرا شده و گسترش دادهاند ولی آنچه «تودهها را به پذیرش مشتاقانه همه این موضوعات برمیانگیخت، یعنی عاملی که واقعاً بیش از هر عامل دیگر در انتشار تعزیه و پذیرش آن از سوی مردم بزرگترین تأثیر را داشت. اعتقاد، عشق غیرتمندانه و ارادت پایدار عوام به امامان و اعضای خاندان پیامبر(ص) و بالاخص شهیدان کربلا بود. در حقیقت مردم در انتظار اخگری بودند که باروت احساسات و عواطف آنها را منفجر سازد.»
دوران قاجاریه
دورة قاجاریه را به وضوح و صراحت میتوان دورةنضج، تکامل، توسعه و رشد کمی و کیفی تعزیه از جهات مختلف دانست. قدیمیترین نسخ تعزیه که مربوط به همین زمان است به وسیله خارجیان جمعآوری شده است و کاملترین و بهترین آنها «مجموعه خوچکو» میباشد.
وی در مقدمه یکی از کتبی خود (تئاتر ایرانی) Lethater persan که شامل ترجمه پنج تعزیه از تعزیههای ایرانی است نوشته که در سال 1933 در تهران بوده و در تعزیههای ایرانی است نوشته که در سال 1933 در تهران بوده و در تعزیههایی که «طی دو هفته به هزینه میرزا ابوالحسن خان که در آن عصر وزیر امور خارجه بوده خوانده میشده حضور داشته است. وی در آن هنگام 29ساله بوده و ممکن است از چند سال پیش در ایران مقیم بوده به هر حال تاریخ قطعی و بدون تردیدی که میتوان برای تدوین جنگ شهادت به دست داد دوران هشت ساله بین 1833 تا 1840 است گرچه ممکن است کتاب مذکور چند سالی پیش از این تهیه شده باشد.» این مجموعه که جنگ شهادت نام دارد سی و سه تعزیه را شامل میشود و خود میگوید «حسین علی خان خواجه که مدیر کارهای نمایشی دربار است این تعزیهها را به من فروخته و به عنوان سراینده و مؤلف تعزیه نامه نیز شهرت دارد.» به علاوه وی مینویسد که «نسخه من از تمام مجموعههای دیگری که میشناسم کاملتر است و سی و سه تعزیه دارا است» البته پنج تعزیه از این مجموعه تکراری است که در حقیقت شامل 28 تعزیه است به هر حال از مجموعههای کامل و معتبری است که هم اکنون در دست میباشد و با توجه به سالهای اقامت او در ایران، قدیمیترین نسخ موجود در دست تلقی میشود زیرا به زمان فتحعلیشاه و اواخر دوران او متعلق است که در این مجموعه شهادت قاسم بن حسن(ع) برادرزادة امام حسین(ع) که فرانکلین از آن در دورة زندیه دیدار کرده نیز وجود دارد. البته نمیتوان مدعی شد که این تعزیه عیناً همان است ولی از اینکه در دورة زندیه اجرا میشده نمیشود به سهولت چشم پوشید بعد از جنگ شهادت و خوچکو میتوان از برزین Berzin مؤلف کتاب «مسافرت در ایران شمالی» در سالهای 1842 و 1843م. نام برد که برابر 1258هـ1259هـ ق.و 1221 و 1222 هـ.ش است او مینویسد که «در حدود هشتاد مجلس و برای هر مجلس نسخههای متعدد وجود دارد. و «تعزیه خوانی جالب تبریز چیزی است که او فقط در تهران دیده بوده او مینویسد ایرانیان بسیار خوب بازی میکنند.» علاو بر این شادروان علامه محمد محیط طباطبائی در بارة نسخ تعزیه و قدیمیترین آنها مینویسد که: «در تذکرة فلک المریخ که به روزگار فتحعلیشاه تدوین شده در ذیل نام یکی از شعرای مازندران او را تعزیه گو میخواند و این قدیمترین جایی است که ذکری از این کار دیدهام». و نیز میافزاید: «که در کتابخانه یکی از دوستان در تهران مجموعة کهنهئی از تعزیهها وجود دارد که کاغذ آبی رنگ و شکل خط و مرکبش گواه است بر اینکه در دورةفتحعلیشاه نوشته شده و وضع ظاهری نسخه حکایت از این میکند که آن را مازندران به تهران آوردهاند و در پایان نسخه تعزیه مسلم بن عقیل امضای مشهدی کریم طهرانی دیده میشود که شاید کاتب قسمتهایی از این مجموعه باشد. این مجموعه از تعزیه مسلم ابتدا می:ند به شام غریبان خاتمه میدهد به ترتیب طفلان مسلم، امام حسن، هفتاد و دو تن، مادر وهب،قاسم، عباس، علی اکبر، علی اصغر، ولی شهادت امام حسن در دنبالة آنها از مجموعه افتاده است سپس سر امام در خانوة خولی، اسرا در کوفه بارگاه یزید و شام غریبان در آخر آنها نوشته شده است در دو محل از یک صفحه این مجموعه رقم 1344 تنها و بیمناسبت نوشته شده که به قرینه خط و کاغذ و وضع خود مجموعه تاریخ تحریر آن نباید از این رقم سال عقب تر باشد.» در دورة قاجاریه به وضع متون تعزیه نیز توجهی در خور، کافی و کامل شده است و چه از لحاظ متن آنها چه نحوة اجرا و چه استفاده از لباسها و ابزار و آلات موسیقی دگرگونی حیرتانگیزی پذیرفته است و کلیه خارجیان که آن تعزیهها را دیدهاند زبان به تحسین گشودهاند. اعیان و اشراف برابر برگزاری با شکوهتر از یکدیگر سبقت میگرفتهاند و بنا به روایت گنج شایگان امیر کبیر به نصرالله اصفهانی ملک الشعرای عهد خود سفارش نمود که دوازده مجلس تعزیه بنگارد. و تعزیههای بسیاری از سرایندگانی در این زمینه به نام در دست است. بنا به قولی «در دورة قاجاریه تعزیههای دورةقبل بازسازی میشود و به 54 مجلس میرسد و در خور 6 مجلس دیگر بدانها افزوده میشود. این شصت مجلس تعزیه از آغاز محرم تا پایان صفر روزی یک مجلس به نمایش درمیآمده مرحوم میرزا اسماعیل هنر جندقی اشعار تعزیه حضرت ابوالفضل و شبیه فرنگی را سرود و در تنظیم دیگر مجالس اهتمام ورزید.» که این روایت میتواند بسیار مقبولتر باشد از روایتی که نویسنده تعزیه در خور نوشتهاند و قبلاً در رد آن مطالبی نگاشته شد.
ارزش و اعتبار تعزیه
«… تعزیه چنان نمایش انسانی و جدی است که کل جوهرة اندیشه و عواطف مربوط به مرگ، خدا،و انسانهای همنوع را دربرمیگیرد.» و گرچه خارجیان بیشتر از بعد هنری و نمایشی بدان نگریسته و مورد بحث قرار دادهاند ولی این واقعیتی است که ما نه تنها آن را به عنوان هنری آئینی و ملی مینگریم، بلکه عناصر آن در کل همان است که هدف غائی مذهب تشیع را دربرمیگیرد چه «شیعه یا دارنده مذهب شیعه در انتظار تحقق حکومت حقه مبارزه میکند و در مقابل ستم میایستد. مبارزاتی که شیعه در قرنهای متوالی کرده از اینجا سرچشمه میگیرد،زیرا که تشیع مکتب مبارزه با غاصبان و بیدادگران است. تشیع مذهب مبارزه سازنده است، و هرگاه فرصتی پیاد کرده این مبارزهجویی را نشان داده است و پیدا شدن تعزیه یکی از جلوههای عالی و نمایشی این روح مبارزه است.» «نبوغ مردم هنرمند و اعتقاد روحانی و معنوی آنان ریشه تعزیه ایرانی است. تعزیه را نباید با تئاثر یکی دانست و با آن مقایسه و تشبیه کرد تئاتر غایب فکر زمینی و ناسوتی دارد. اما تعزیه یک نمایش آئینی، یک نمایش مذهبی است، هدف، لاهوتی و اجر و پاداش اخروی و آن جهانی است. علمای مسیحی از دیدگاه خود به تعزیه را ستایش میکنند و ما معنویتی را که میآفریند. یکی از مهمترین ارزشهای تعزیه از نظر ما تقویت روح ملیت و وحدت ملی است زیرا شخصیت حضرت سید الشهداء علیهالسام برای هر ایرانی مظهر ملیت است و محور اراده خالصانه به آن حضرت است، همچناکه تشیع به طور کلی عامل مهم وحدت ملی ایرانیان بوده و هست.»
تعزیه از پدیدههای شگرف و نادری است که به علاوه توانسته است موسیقی اصیل و عمیق ما را نیز حفظ کند. «علاقمندان به موسیقی، چون فهمیدهاند با این هنر بهتر میتوانند مردم را تحت تأثیر قرار دهند کم کم آن را در عزاداری وارد کرده و اهل مذهب هم بدین وسیله نتیجه بهتری گرفتهاند مخالفت نکرده به طور کلی صدای خوش که از حنجره آدمی بیرون میآید در نظر علمای شرع هم پسندیده است آنها آواز خوش را گوش میدهند و لذت میبرند پس از خواندن آواز مانعی نداشته ولی کم کم نقاره خانه هم وارد این دستگاه شده و کار به جایی رسید که چندی دسته موزیک نظامی هم جزو لوازم کار گردید تا روش و جلال تعزیه را تکمیل کند و در دستهها آلاتی از قبیل قرهنی و شیپور، طبل جنگ به کار برده شد و موسیقی که در جای دیگر مقامی نداشت در این معرکه راهی برای جلوهگری باز کرد.» و کار موسیقی در تعزیه به جایی رسید که… از موجبات حفظ نغمات ملی به شمار آمد و مخصوصاً نقش بزرگی را در تربیت آواز خوانها به عهده گرفت چنانکه مهمترین خوانندگان ما در مکتب تعزیه پرورش یافتهاند.» «زیرا موسیقی از راه آواز نقش بزرگی بر عهده داشت زیرا خواننده خوش آواز بهتر میتوانست در دل تماشاچیان و عزاداران تعزیه رخنه کند». »بداهه پردازی در اجرای تعزیه از عوامل بسیار مهم تئاتر است که ویژه تعزیه است و نیز اعتبارات هنری و تکنیکی از جمله اجرای آن در فضای باز و درآمیختن تعزیه خوان با شنونده و بیننده هماهنگی خاص زمان در بسیاری از لحظات و استفاده از حداقل ابزار عادی و معمولی در پرداخت آن و محتوای غنی اخلاقی و مذهبی که دربردارند و زمزمه گر بسیاری از حوادث تاریخ میباشند به هر حال برای جویندگان تاریخ هنر و کسانی که با تئاتر سروکار دارند تعزیه را انگیزش آرمانها و تجارب نوین تئاتری خبر میدهد. هنوز هم دستنوشتههای فراوانی از تعزیه هست که در صندوقهای قدیمی رنگ میبازند باید چیزهای فراوان از آنها بیاموزیم.»
تعزیه و شبیه خوانی تعزیه
تعزیه و تعزیت، هم به معنای تسلیت گفتن به یک داغدار از مصیبت است،هم به معنای اجرای نوعی نمایش مذهبی به یاد حادثه عاشورا که «شبیه خوانی »هم گفته می شود.
تعزیه و تعزیت، هم به معنای تسلیت گفتن به یک داغدار از مصیبت است،هم به معنای اجرای نوعی نمایش مذهبی به یاد حادثه عاشورا که «شبیه خوانی »هم گفته می شود.اما توضیح هر یک:
تسلیت گویی
اصل تسلیت گویی به خاطر مصیبتی که بر کسی وارد شده،در اسلام مستحب است.
رسول خدا«ص »فرمود:«من عزی مصابا فله مثل اجره » هر کس مصیبت دیده ای راتسلیت گوید،پاداشی همانند او دارد.و نیز طبق حدیثی از امام صادق «ع »،خداوند به حضرت فاطمه «ع »در سوگ شهادت حسین «ع »تعزیت گفت. از مستحبات روز عاشورااست که افراد وقتی به هم می رسند،نسبت به این مصیبت بزرگ به یکدیگر تعزیت وتسلیت گویند.این نشانه داغداری در این فاجعه عظیم و همبستگی با جبهه شهدای کربلاست.عبارتی که مستحب است در این تسلیت گویی گفته شود چنین است:«اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین علیه السلام و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدی من آل محمد علیهم السلام ». در این متن تعزیت،ضمن داغداری در سوگ سید الشهداء،مساله خونخواهی آن امام شهید در رکاب حضرت مهدی «ع »از خداوندخواسته شده است.
سنت تسلیت گویی در میان شیعه،نسبت به مناسبتهای دیگری که وفات معصومین «ع » پیش می آید رایج است و هنگام دیدار،جمله «اعظم الله اجورکم »را می گویند.
شبیه خوانی تعزیه خوانی و شبیه خوانی،نمایشی است که در یک محوطه،با حضور مردم توسطچند نفر انجام می گیرد که در نقش قهرمانان کربلا و با لباسهای مخصوص و ابزار جنگی وهمراه با دهل و شیپور،نیزه،شمشیر،سپر،سنج،کرنا،سرنا، خنجر،زره،مشک آب واسب،ایفای نقش می کنند.صحنه و نمایش،بر مبنای حوادث کربلا و مقتلها تنظیم می شود. تعزیه، اگر بصورت صحیح و با حفظ موازین و شئون معصومین انجام شود،تاثیر مهم می گذارد و وسیله انتقال فرهنگ شهادت به نسلهای آینده است.
«در فرهنگ شیعه،به معنای نوحه بر امامان شهید،نزدیک قبورشان یا در خانه سوگواران است که برای امام حسین «ع »نوحه می خوانند.در فرهنگ مردم،نمونه هایی ازتابوتهای سمبلیک برای کشته های کربلاست.در شهرهای مختلف شیعه نشین،روزعاشورا مراسم خاصی بر پا می کنند و هودجها و اسبهایی را راه می اندازند.برپایی اینگونه مراسم که در اماکن عمومی و مساجد و...به صورت تحریک کننده حزن مردم است،«تعزیه »نام دارد و با لباسها و...برخی حوادث کربلا را به صورت نمایش ارائه می کنند.دراین مراسم،روضه خوانی و نوحه خوانی هم انجام می گیرد و کودکانی هم بعنوان «پیشخوان »برنامه اجرا می کنند و متنهای اجرایی اغلب به صورت شعر است.شکل تکامل یافته تعزیه،جدید است.» در باره این نمایش مذهبی نوشته اند:«شبیه خوانی یا به اصطلاح عامه «تعزیه خوانی »،عبارت از مجسم کردن و نمایش دادن شهادت جانسوز حضرت حسین «ع »سید الشهدا ویاران آن بزرگوار یا یکی از حوادث مربوط به واقعه کربلا بود... شبیه خوانی ناطق،ظاهرادر دوره ناصر الدین شاه در ایران معمول شد،یا اگر قبلا چیز از آن قبیل بود،در دوره سلطنت ناصر الدین شاه رونقی بسزا یافت و شبیه خوانهای زبردستی پیدا شدند.ظاهر آن که مشاهدات شاه در سفرهای خود از تآترهای اروپا در پیشرفت کار تعزیه و شبیه خوانی بی تاثیر نبوده است ».
«شبیه خوانی و تعزیه خوانی »سنت هنری و نمایشی اهل تشیع است که سیمای وجیه و معصوم قدیسین را از روزگار کهن تا به امروز در برابر دیدگان اهل معنی عیان داشته است.» در باره کیفیت اجرای آن و سنتها و آداب مربوط به تعزیه،تحقیقات ارزشمندی انجام گرفته و آثاری تالیف شده است.در یکی از منابع آمده است:«تعزیه به احتمال قوی بصورت هیئت فعلی خویش در پایان عصر صفوی پدید آمد و از همه سنتهای کهن نقالی و روضه خوانی و فضائل و مناقب خوانی و موسیقی مدد گرفت و تشکیلاتی محکم برای خود ترتیب داد و کارگردانان ورزیده اداره آن را در دست گرفتند...تعداد تعزیه های اصلی که کمی از صد می گذرد،کیفیت تعزیه نامه ها که غالبا منظوم و در هر حال آهنگین یعنی مرکب از بحر طویل و شعر است،دستگاههایی که هر یک از خوانندگان باید شعر خود رادر آن بخوانند،آهنگ مخالف خوانان که دارای هیمنه و شکوه حماسی است...» به اقتضای نقشی که افراد مختلف در اجرای تعزیه و شبیه خوانی داشتند و حال و هوای شعرها و نحوه خواندن،اصطلاحات خاصی هم رایج بود،مثل:رجزخوانی،شبیه خوانی،نوحه خوانی،بحر طویل خوانی،مقتل خوانی،شهادت خوانی،هجران خوانی(از زبان اسرا)،اشقیاخوانی و شمرخوانی(از زبان سران سپاه عمر سعد).آنچه نقل شد،گوشه ای از کیفیت اجرای آن را نشان می دهد.به نقل دیگری توجه کنید:«شبیه خوانی و تعزیه درعصر صفویه هنوز در ایران مرسوم نشده بود...برپایی نمایش مذهبی یا تعزیه ظاهرا اززمان پادشاهی کریم خان زند در ایران معمول شده است...این نوع عزاداری که بیشترجنبه عامیانه داشته و رواج آن در شهرهای کوچک و قراء و قصبات ایران بیشتر ازشهرهای بزرگ بوده است...صورت ساده آن(شبیه سازی)که عنوانی نداشته در عهدصفویه معمول بوده و بعد از سلسله صفویه بصورت نمایش مذهبی روی صحنه آمده است...از خصوصیات تعزیه این بود که هر یک نقش خود را با خواندن اشعار مذهبی دریکی از دستگاهها و آوازها... اجرا می کردند و...مخالفین در جواب و سؤال با موافقین نیزرعایت بحر و قافیه را در اشعار می کردند.همچنین شمایل آنها با اصل نیز تناسب داشت.
مثلا شبیه علی اکبر،جوان هیجده یا نوزده و بیست ساله،خوش قیافه و نیکو اندام و...» مساله شبیه خوانی از دیدگاه فقهی و اعتقادی نیز مورد بحث و بررسی عالمان شیعه قرار گرفته است.برخی آن را تحریم و بعضی تجویز کرده اند. تاثیرگذاری عاطفی و نیزروحیه ضد ظلم که در پی دیدن نمایشهای تعزیه در افراد ایجاد می شود،از نقاط قوت ومثبت این نمایش مذهبی است.به همین جهت در ایران پس از انقلاب اسلامی،رواج وتوسعه بیشتری یافته و همراه این توسعه، تحولاتی هم در سبک اجرا،هم در محتوای اشعار و جهتگیری سیاسی اجتماعی پدید آمده است.در واقع،انقلاب اسلامی به تعزیه روح جدیدی بخشید و این هنر جان گرفت.صاحب نظران این فن،خود به تاثیر آن درروحیه سربازان و افسران در طول سالهای دفاع مقدس اعتراف کرده اند. اجرای تعزیه مخصوص ایران نیست،در کشورهای اسلامی و شیعی دیگری نیز این سنت مورد توجه است و با سبکهای گوناگون و اعتقادات و مراسم مختلف و ابزار وادوات دیگری اجرا می شود،از جمله در هند و پاکستان،که رواج بیشتری دارد.
keywords : علی صافی,صافی گلپایگانی,مجتهد,مرجعیت,اسلام,قرآن